Monday, January 29, 2007

Peter Brueghel The Elder

و تمام جهان را یک زبان و یک لغت بود . و واقع شد که چون از مشرق کوچ میکردند همواریئی در زمین شنعار یافتند و در آنجا سکنی گرفتند. و بیکدیگر گفتند بیائید خشتها بسازیم و آنها را خوب بپزیم و ایشانرا آجر بجای سنگ بود و قیر بجای گچ. و گفتند بیائید شهری برای خود بنا نهیم و برجی را که سرش بآسمان برسد تا نامی برای خویشتن پیدا کنیم مبادا بر روی تمام زمین پراکنده شویم. و خداوند نزول نمود تا شهر و برجی را که بنی آدم بنا میکردند ملاحظه نماید. و خداوند گفت همانا قوم یکیست و جمیع ایشانرا یک زبان و این کار را شروع کرده اند و الآن هیچ کاریکه قصد آن یکنند از ایشان ممتنع نخواهد شد. اکنون نازل شویم و زبان ایشانرا در آنجا مشوش سازیم تا سخن یکدیگر را نفهمند. پس خداوند ایشانرا از آنجا بر روی تمام زمین پراکنده ساخت و از بنای شهر باز ماندند
تورات/سفر پیدایش/باب یازدهم



داستان را اینجا بخوانید
دو طرح متفاوت از برج بابل
هر دو اثر دوستم پیتر بروئگل

Saturday, January 27, 2007

John William Waterhouse


این اثر مرید کامل، جان ویلیام واترهاوس که در زمان حیات استاد کلولو منتشر شد قشقرق بزرگی برپا کرد
واترهاوس مدعی شده بود که در عالم خلصه به یکی از توهمات سکسی استاد راه یافته و آن را به تصویر کشیده
او ادعا میکرد شخص آبی پوش همانا استاد کلولو است که در بهشت برین به حوریان بهشتی برخورده و دارد زیر لب زمزمه میکند: من و این همه خوش بختی محاااله محاااله
اما این اثر جنجالی بعدها به شدت توسط استاد محکوم گشت و ایشان هرگونه رابطه -چه خیالی و چه واقعی- را با حوریان مورد نظر تکذیب کردند و حتی زمزمه ی اخراج واترهاوس از حلقه مریدان هم به گوش رسید که البته عملی نشد
حال ما برای تشویش اذهان عمومی هم که شده این عکس را میگذاریم اینجا تا درس عبرتی شود برای سایرین

Thursday, January 25, 2007

Simone Martini


صحنه ی ظهور مجدد استاد کلولو
در این تابلو که توسط سیمونه مارتینی ، یکی از مریدان استاد کشیده شده ما استاد کلولو را میبینیم که با ردایی سیاه رنگ به ناگهان بر تنبور نواز حمله برده و او را کله پا و ساقط کرده است
وحشت مردم از این اتفاق به خوبی در سمت راست تابلو به نمایش در آمده
هویت خانمی که از آن بالا ناظر درگیری است تاکنون کشف نشده است
پایان خبر

Tuesday, January 23, 2007

Everything that has an End, has a beginning again

آخرین باری که استاد را دیدیم، او ما را وصیت کرده و گفت: همانا من از این آدرس میروم و بر شما غائب میشوم اما برخواهم گشت
ما عرض کردیم: ای استاد ! این چگونه ممکن است؟
استاد تبسمی کرد و گفت: به همان گونه که قرطاس مرا انکار خواهد کرد
و قرطاس برگزیده ترین ما مرشدان بود
همانا با شنیدن این سخنان، قرطاس بر آشفته گفت: کس مگوئید استاد! من شما را انکار نخواهم نمود
اما آن بزرگترین عالم عرصه ی بلاگ رو به وی کرده فرمود
همانا وقتی تنبور زنان آمده ما را دستگیر نمایند، و وقتی که نره خر ماتحت مادینه خر را سه بار مورد عنایت قرار دهد تو ما را انکار خواهی نمود
پس چنین بشد و قرطاس در بین جفت گیری الاغان استاد را انکار نمود
اما استاد در آخرین لحظات ما را فرمود: نا امید نشوید که بر خواهم گشت
و ما گفتیم : چطور؟
و ایشان در حالی که ماموران تنبور زن دستمالی در دهانش چپانده بودند فریاد زد
اوممممم اومممم
و هیهات که ما هیچ نفهمیدیم
---
بر گرفته از اسرار التکفیر فی مقامات کلولو بنی حصیر
نوشته محمد مکدر
ج دوم صفحه آخر